خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زایمان
[اسم]
childbirth
/ˈtʃaɪldbɜːrθ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زایمان
وضع حمل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زا
زاد
زایش
زایمان
ولادت
وضع حمل
1.His wife died in childbirth.
1. زن او موقع زایمان از دنیا رفت.
2.pregnancy and childbirth
2. حاملگی و وضع حمل
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
child safety car seat
child prodigy
child
chihuahua
chignon
childcare
childcare worker
childhood
childish
chile
کلمات نزدیک
childbearing
child-bearing
child support
child seat
child restraint
childcare
childe
childhood
childhood sweetheart
childish
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان