خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کشیش
[اسم]
churchman
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کشیش
عضو کلیسا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کشیش
تصاویر
کلمات نزدیک
churchill
churchgoer
church of scotland
church of england
church music
churchy
churchyard
churlish
churn
churn out
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان