خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کلیک کردن
2 . صدای تق دادن
3 . کلیک
4 . صدای تق
[فعل]
to click
/klɪk/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: clicked]
[گذشته: clicked]
[گذشته کامل: clicked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کلیک کردن
1.If you want to open a file, click twice on the icon for it.
1. اگر میخواهید فایلی را باز کنید، روی آیکون مربوط دو بار کلیک کنید.
2.When you have selected the file you want, click "Open."
2. وقتی فایلی را که میخواهید انتخاب کردید، روی گزینه "open" کلیک کنید.
2
صدای تق دادن
صدای کلیک دادن
1.He bent his fingers back until the joints clicked.
1. او انگشتهایش را به عقب خم کرد تا مفاصل (او) تق صدا دادند.
[اسم]
click
/klɪk/
قابل شمارش
3
کلیک
1.You can get the information with a single click.
1. شما میتوانید با یک کلیک ساده به اطلاعات دسترسی پیدا کنید.
4
صدای تق
صدای تلق (بسته شدن چفت درب و...)
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
clever
clerking
clerk
clerid beetle
clerid
click beetle
client
cliff
climate
climate change
کلمات نزدیک
clichéd
cliché
cliche
cli
cleverness
click-through
clicker
clickjacking
clickstream
client
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان