خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تعطیل کردن (موقتی یا برای همیشه)
[فعل]
to close down
/kloʊs daʊn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: closed down]
[گذشته: closed down]
[گذشته کامل: closed down]
صرف فعل
1
تعطیل کردن (موقتی یا برای همیشه)
تعطیل شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برچیدن
تعطیل شدن
تعطیل کردن
1.All the mines in this area were closed down in the 80s.
1. تمام معدنهای این منطقه در (سالهای) دهه 80 تعطیل شدند.
2.They had to close the mine down.
2. آنها مجبور شدند معدن را تعطیل کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
close call
close by
close
cloning
clone
close friends
close off
close out
close season
close the books
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان