خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ائتلاف
[اسم]
coalition
/ˌkoʊəˈlɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ائتلاف
پیوستگی، اتحاد (موقت)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ائتلاف
ائتلافی
1.The companies formed a coalition to make trade less expensive.
1. شرکتها ائتلافی تشکیل دادند که تجارت را کم هزینهتر سازند.
تصاویر
کلمات نزدیک
coalfish
coalesce
coal-fired
coal-burning
coal mine
coalition government
coalmine
coalminer
coarse
coarsely
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان