خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ساحل
2 . دنده خلاص رفتن (اتومبیل و ...)
[اسم]
coast
/koʊst/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ساحل
کناره
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ساحل
کران
کرانه
کناره
مترادف و متضاد
beach
coastline
seaboard
shore
interior
coast of something
ساحل چیزی
the west coast of Africa
ساحل غربی آفریقا
on the coast
در ساحل
a town on the south coast of England
شهری در ساحل جنوبی انگلستان
off the coast
در کناره
a small island off the coast of Scotland
جزیرهای کوچک در کناره اسکاتلند
the east/west... coast
ساحل شرقی/غربی و...
[فعل]
to coast
/koʊst/
فعل ناگذر
[گذشته: coasted]
[گذشته: coasted]
[گذشته کامل: coasted]
صرف فعل
2
دنده خلاص رفتن (اتومبیل و ...)
تصاویر
کلمات نزدیک
coarseness
coarsely
coarse
coalminer
coalmine
coast guard
coastal
coastal city
coasteering
coaster
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان