خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قلوهسنگ
2 . سرهم کردن
3 . سنگفرش کردن
[اسم]
cobble
/kˈɑːbəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قلوهسنگ
سنگفرش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سنگفرش
[فعل]
to cobble
/kˈɑːbəl/
فعل ناگذر
[گذشته: cobbled]
[گذشته: cobbled]
[گذشته کامل: cobbled]
صرف فعل
2
سرهم کردن
1.The film was cobbled together from two separate stories.
1. فیلم از دو داستان مجزا سرهم شده بود.
3
سنگفرش کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سنگفرش کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
cobber
cobalt
cobain
cob
coaxial cable
cobbled
cobbler
cobblestone
cobol
cobra
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان