خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جا زدن (در لحظه آخر)
[عبارت]
cold feet
/koʊld fit/
1
جا زدن (در لحظه آخر)
دو دل شدن
informal
1.He agreed to go bungee jumping with his friends, but he got cold feet when they arrived at the jump.
1. او قبول کرد که برای پرش از ارتفاع با دوستانش برود، ولی وقتی به سکوی پرتاب رسیدند، جا زد.
2.It's normal for young people to get cold feet before their wedding.
2. عادی است که جوان ها قبل از ازدواجشان دو دل بشوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
cold day in hell
cold cuts
cold cream
cold call
cold
cold snap
cold sore
cold storage
cold store
cold sweat
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان