خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مواجه شدن
[فعل]
to come up against
/kʌm ʌp əˈgɛnst/
فعل گذرا
[گذشته: came up against]
[گذشته: came up against]
[گذشته کامل: come up against]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مواجه شدن
برخوردن
1.If you come up against difficulties, let me know and I'll help out.
1. اگر به مشکل برخوردی، به من بگو و من کمکت میکنم.
2.We expect to come up against a lot of opposition to the plan.
2. ما انتظار داریم که به مخالفت زیادی با (این) برنامه مواجه شویم.
تصاویر
کلمات نزدیک
fuck off
fuck me
fuck freak
clusterfuck
club together
fuck the dog
fuck you
fuckbrain
fucked off
fuckface
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان