خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیام بازرگانی
2 . بازرگانی
[اسم]
commercial
/kəˈmɜr.ʃəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پیام بازرگانی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آگهی تلویزیون
پیام بازرگانی
مترادف و متضاد
ad
advertisement
promotion
1.I turn the sound off during the commercials.
1. هنگام پیامهای بازرگانی صدا را قطع میکنم.
commercial break
پیام بازرگانی
They were shown in the commercial break of the 10 p.m.
آنها را در پیام بازرگانی ساعت 10 شب نشان داده شدند.
[صفت]
commercial
/kəˈmɜr.ʃəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more promising]
[حالت عالی: most promising]
2
بازرگانی
تجاری، تجارتی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انتفاعی
بازرگانی
تجارتی
تجاری
1.a commercial organization
1. یک سازمان بازرگانی
2.The commercial future of the company looks very promising.
2. آینده تجاری شرکت به نظر خیلی امیدوار کننده میرسد.
commercial success/failure
موفقیت/شکست تجاری
The film was a huge commercial success.
فیلم یک موفقیت تجاری عظیم بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
commerce
commentator
commentate
commentary
comment
commercial break
commercial center
commercialism
commercialization
commercialize
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان