خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سالن غذاخوری (دانشگاه)
[اسم]
commons
/ˈkɑmənz/
قابل شمارش
1
سالن غذاخوری (دانشگاه)
سالن اجتماعات
1.I'll meet you in the commons.
1. تو سالن غذاخوری میبینمت.
تصاویر
کلمات نزدیک
commonplace
commonly
commoner
common-or-garden
common-law marriage
commonsense
commonwealth
commotion
communal
communally
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان