خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیچیده
2 . مجتمع
3 . عقده (روانی)
4 . حساسیت (روانی)
[صفت]
complex
/ˈkɑmplɛks/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more complex]
[حالت عالی: most complex]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پیچیده
دشوار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیچیده
غامض
مترادف و متضاد
complicated
simple
1.The structure of this protein is particularly complex.
1. ساختار این نوع پروتئین مخصوصا پیچیده است.
a complex system/procedure/structure...
یک سیستم/روند/ساختار و... پیچیده
1. Photosynthesis is a highly complex process.
1. فتوسنتز یک فرایند بسیار پیچیده است.
2. The company has a complex organizational structure.
2. شرکت یک ساختار سازمانی پیچیده دارد.
[اسم]
complex
/ˈkɑmplɛks/
قابل شمارش
2
مجتمع
مجموعه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مجتمع
an apartment complex
یک مجتمع آپارتمانی
a luxury apartment complex on Fulton Street
یک مجتمع آپارتمانی لوکس در خیابان فولتون
a sports/shopping/leisure... complex
یک مجتمع ورزشی/خرید/تفریحی و...
The new leisure complex includes a swimming pool, a sauna and a gym.
مجتمع تفریحی جدید یک استخر شنا، یک سونا و یک باشگاه ورزشی دارد.
3
عقده (روانی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عقده
کمپلکس
مترادف و متضاد
obsession
phobia
to suffer from a complex
از یک عقده رنج بردن
to suffer from a guilt complex
از عقده گناه رنج بردن
4
حساسیت (روانی)
to have a complex about something
روی موضوعی حساسیت داشتن
1. Don’t mention her weight—she has a complex about it.
1. به وزنش اشارهای نکن؛ او روی آن موضوع حساسیت دارد.
2. I used to have a complex about my looks.
2. من در گذشته نسبت به ظاهرم حساسیت داشتم.
تصاویر
کلمات نزدیک
completion
completeness
completely tone-deaf
completely forget
completely failed
complexion
complexity
compliance
compliant
compliantly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان