1 . درک کردن
[فعل]

to comprehend

/ˌkɑmpriˈhɛnd/
فعل گذرا
[گذشته: comprehended] [گذشته: comprehended] [گذشته کامل: comprehended]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 درک کردن

formal
مترادف و متضاد grasp perceive understand
  • 1.If you can use a word correctly, there is a good chance that you comprehend it.
    1. اگر بتوانید یک واژه را درست استفاده کنید، احتمال زیادی وجود دارد که آن را درک کرده باشید.
  • 2.My parents say that they cannot comprehend today's music.
    2. پدر و مادرم می‌گویند که نمی‌توانند موسیقی امروزی را درک کنند.
  • 3.You need not be a pauper to comprehend fully what hunger is.
    3. شما لازم نیست گدا باشید تا گرسنگی را کامل درک کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان