1 . کنسول
[اسم]

consul

/ˈkɑnsəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کنسول نماینده

معادل ها در دیکشنری فارسی: قنسول کنسول
  • 1.the British consul in Lebanon
    1. کنسول بریتانیا در لبنان
توضیحاتی در رابطه با consul
consul یک مقام رسمی است که توسط یک کشور منتصب می شود تا از منافع آن کشور و شهروندان آن در کشوری دیگر دفاع کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان