خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لباس
[اسم]
costume
/ˈkɑːstuːm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لباس
1.She has four costume changes during the play.
1. او در طی نمایش چهار بار لباس عوض میکند.
2.The actors were still in costume and make-up.
2. هنرپیشهها هنوز مشغول گریم و لباس (پوشیدن) بودند.
a clown/Halloween costume
لباس دلقک/هالووین
a costume designer
طراح لباس
Japanese national costume
لباس ملی ژاپن
تصاویر
کلمات نزدیک
costs
costly mistake
costly
costive
costing
costume design
costume drama
costume jewelry
costumer
cosy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان