خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خنثی کردن
[فعل]
to counteract
/ˈkaʊntəˌrækt/
فعل گذرا
[گذشته: counteracted]
[گذشته: counteracted]
[گذشته کامل: counteracted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خنثی کردن
بی اثر کردن
1.Drinking a lot of water counteracts the dehydrating effects of hot weather.
1. خوردن آب فراوان اثرات بیآبی را در هوای گرم خنثی میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
counter-tenor
counter-revolutionary
counter-productive
counter-offer
counter-insurgency
counterbalance
counterclaim
counterclockwise
counterfeit
counterfeit bill
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان