خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . امضای دوم کردن
[فعل]
to countersign
/ˈkaʊntərsaɪn/
فعل گذرا
[گذشته: countersigned]
[گذشته: countersigned]
[گذشته کامل: countersigned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
امضای دوم کردن
ظهرنویسی کردن
1.All orders must be countersigned by one of the directors.
1. تمامی حکم ها باید توسط یکی از مدیران امضای دوم شوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
counterproductive
counterpoise
counterpoint
counterpart
counteroffensive
counterterrorism
countertrade
countess
counting
countless
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان