خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هنر دستی
2 . ناو
3 . هواپیما
4 . ساختن
[اسم]
craft
/kræft/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هنر دستی
صنایع دستی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیشه
صناعت
صنعت
فن
a craft fair/workshop
یک نمایشگاه/کارگاه صنایع دستی
ancient/traditional crafts
هنرهای دستی باستانی/سنتی
2
ناو
کشتی، قایق
3
هواپیما
فضاپیما
[فعل]
to craft
/kræft/
فعل گذرا
[گذشته: crafted]
[گذشته: crafted]
[گذشته کامل: crafted]
صرف فعل
4
ساختن
craft something
چیزی ساختن
All the furniture is crafted from natural materials.
همه اثاثیه با مواد طبیعی ساخته شده بود.
توضیح درباره فعل craft
فعل craft به معنای ساختن چیزی با استفاده از مهارت خاصی است و بیشتر مربوط به کارها و صنایع دستی میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
cradling
cradle
crackpot
cracknel
crackling
craftily
craftsman
craftsmanship
craftswoman
crafty
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان