1 . هنر دستی 2 . ناو 3 . هواپیما 4 . ساختن
[اسم]

craft

/kræft/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 هنر دستی صنایع دستی

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیشه صناعت صنعت فن
a craft fair/workshop
یک نمایشگاه/کارگاه صنایع دستی
ancient/traditional crafts
هنرهای دستی باستانی/سنتی

2 ناو کشتی، قایق

3 هواپیما فضاپیما

[فعل]

to craft

/kræft/
فعل گذرا
[گذشته: crafted] [گذشته: crafted] [گذشته کامل: crafted]

4 ساختن

craft something
چیزی ساختن
  • All the furniture is crafted from natural materials.
    همه اثاثیه با مواد طبیعی ساخته شده بود.
توضیح درباره فعل craft
فعل craft به معنای ساختن چیزی با استفاده از مهارت خاصی است و بیشتر مربوط به کارها و صنایع دستی می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان