[اسم]

craftsman

/ˈkræftsmən/
قابل شمارش
[جمع: craftsmen]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 هنرمند صنعت کار، استادکار

معادل ها در دیکشنری فارسی: افزارمند پیشه‌ور صنعتگر
  • 1.rugs handmade by local craftsmen
    1. قالی هایی ساخته شده توسط هنروران محلی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان