خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مجرم
2 . جنایی
3 . اسفناک
[اسم]
criminal
/ˈkrɪmɪnl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مجرم
جانی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بزهکار
تبهکار
جانی
جنایتکار
مقصر
مجرم
مترادف و متضاد
culprit
lawbreaker
offender
wrongdoer
1.a violent criminal
1. یک مجرم خطرناک
2.He is an ex-criminal.
2. او یک مجرم سابق است [او قبلا مجرم بوده است].
3.how can you trust that criminal?
3. چطور میتوانید به آن مجرم اعتماد کنید؟
[صفت]
criminal
/ˈkrɪmɪnl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more criminal]
[حالت عالی: most criminal]
2
جنایی
کیفری، مجرمانه، تبهکارانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تبهکارانه
جنایتکارانه
جنایی
1.I didn't know he had a criminal record.
1. نمیدانستم که او سابقه کیفری دارد.
a criminal act
عملی مجرمانه [جرم]
a criminal investigation
بازرسی جنایی
criminal law
قانون کیفری [حقوق جزا]
3
اسفناک
تأسفآور، مضحک، شرمآور
مترادف و متضاد
wicked
1.It seems criminal that teachers are paid so little money.
1. به نظر تأسفآور میآید که به معلمها اینقدر حقوق کمی پرداخت میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
crime
cricketer
cricket
crib
crewman
criminal conversation
criminal offence
criminal offense
criminally
crimp
کلمات نزدیک
crime wave
crime scene
crime prevention
crime movie
crime
criminal activity
criminal law
criminal negligence
criminal offence
criminal record
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان