خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بلوری شدن
2 . شکل گرفتن
3 . کریستالیزه کردن میوه
4 . بلوری کردن
[فعل]
to crystallize
/kɹˈɪstəlˌaɪz/
فعل ناگذر
[گذشته: crystallized]
[گذشته: crystallized]
[گذشته کامل: crystallized]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بلوری شدن
متبلور شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
متبلور شدن
1.The salt crystallizes as the water evaporates.
1. نمک هنگم تبخیر شدن آب بلوری میشود [تبدیل به بلور میشود].
2
شکل گرفتن
مشخص و آشکار شدن
1.Our ideas began to crystallize into a definite plan.
1. ایدههای ما شروع به شکل گرفتن و تبدیل شدن به یک برنامه مشخص شدند.
3
کریستالیزه کردن میوه
میوه آبنباتی درست کردن (جابهجا کردن آب میوه با محلول شکر)
4
بلوری کردن
متبلور کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
متبلور کردن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
crystalline lens
crystal rectifier
crystal
cryptoprocta ferox
cryptical
crystallized
csaszar polyhedron
ct scan
cub
cuba
کلمات نزدیک
crystallization
crystalline
crystal set
crystal clear
crystal bead
crystallized
crystallography
crèche
crème caramel
crème de cacao
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان