خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دستبند
[اسم]
cuffs
/kʌfs/
غیرقابل شمارش
1
دستبند
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دستبند
informal
1.Please take the cuffs off of me.
1. لطفا دستبند را از دستم باز کن.
تصاویر
کلمات نزدیک
cuff-links
cuff
cue card
cue ball
cue
cuirass
cuisine
cul-de-sac
culinary
cull
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان