Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . یک فنجان چای
[اسم]
cuppa
/kˈʌpə/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
یک فنجان چای
معادل ها در دیکشنری فارسی:
یک فنجان چای
informal
1.Do you fancy a cuppa?
1. یک فنجان چای میل داری؟
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
cupola
cuplike
cupidity
cupid's itch
cupid's disease
cupper
cupping
cupressaceae
cupressus
cupressus abramsiana
کلمات نزدیک
cupola
cupidity
cupid
cupful
cupel
cupreous
cur
curable
curate
curative
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان