خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قطع کردن
2 . کاهش دادن
[فعل]
to cut down
/kʌt daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: cut down]
[گذشته: cut down]
[گذشته کامل: cut down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
قطع کردن
to cut something down
چیزی را قطع کردن
1. Some trees had been cut down.
1. چندتا از درختها قطع شده بودند.
2. The new owners cut down the apple trees.
2. مالکین جدید، درختان سیب را قطع کردند.
2
کاهش دادن
کم کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تقلیل دادن
کم کردن
to cut down on something
چیزی را کم کردن
I'm trying to cut down on the amount of sugar I eat.
من دارم سعی میکنم مقدار شکری که میخورم را کم کنم.
to cut something down (to…)
چیزی را کاهش دادن (تا...)
They've cut her hours down at work.
آنها ساعات کاری او را کاهش دادهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
cut corners
cut class
cut back on one's hours
cut back
cut and paste
cut flower
cut in
cut it
cut it out!
cut off
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان