خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رفتار
[اسم]
demeanor
/dɪˈmiːnər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رفتار
برخورد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
منش
مترادف و متضاد
bearing
conduct
1.He maintained a professional demeanor throughout.
1. از اول تا آخر رفتار حرفه ای اش را حفظ کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
demeaning
demean
demarcation
demarcate
demanding job
demented
dementia
demerara sugar
demerit
demigod
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان