1 . از ارزش افتادن
[فعل]

to depreciate

/dɪˈpriːʃieɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: depreciated] [گذشته: depreciated] [گذشته کامل: depreciated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 از ارزش افتادن از بهای چیزی کاسته شدن

مترادف و متضاد appreciate
  • 1.these cars will depreciate heavily in the first year.
    1. این اتومبیل‌ها به شدت در سال اول از ارزش می‌افتند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان