خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از ارزش افتادن
[فعل]
to depreciate
/dɪˈpriːʃieɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: depreciated]
[گذشته: depreciated]
[گذشته کامل: depreciated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
از ارزش افتادن
از بهای چیزی کاسته شدن
مترادف و متضاد
appreciate
1.these cars will depreciate heavily in the first year.
1. این اتومبیلها به شدت در سال اول از ارزش میافتند.
تصاویر
کلمات نزدیک
deprecate
depravity
depraved
deprave
depp
depreciation
depredate
depredation
depress
depressant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان