خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کم کردن
2 . رقیق کردن
[فعل]
to dilute
/daɪˈlut/
فعل گذرا
[گذشته: diluted]
[گذشته: diluted]
[گذشته کامل: diluted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کم کردن
کمتوان کردن، ضعیف کردن
مترادف و متضاد
water down
1.These measures are designed to dilute public fears about the product's safety.
1. این اقدامات برای کم کردن ترس مردم از امنیت محصولات طراحی شدهاند.
2
رقیق کردن
آبکی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رقیق کردن
مترادف و متضاد
water down
1.You need to dilute this paint before you use it.
1. باید این رنگ را رقیق کنی، قبل از آنکه از آن استفاده کنی [قبل استفاده کردن از این رنگ، باید آن را رقیق کنی].
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
dill weed
dill seed
dill pickle
dill
diligently
dim
dim sum
dimension
diminish
diminutive
کلمات نزدیک
diluent
dilly-dally
dill
diligently
diligent
diluted
dilution
diluvial
dim
dim light
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان