Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . شام خوردن
[فعل]
to dine
/daɪn/
فعل ناگذر
[گذشته: dined]
[گذشته: dined]
[گذشته کامل: dined]
صرف فعل
1
شام خوردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شام خوردن
formal
1.We dined with my parents at a restaurant in town.
1. ما با پدر و مادرم در رستورانی در شهر شام خوردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
din
dimple
dimorphic
dimness
dimmer
dine out
diner
ding
dinghy
dingo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان