خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کاهش یافتن
2 . فرو بردن
3 . پایین آوردن (نور بالا هنگام رانندگی)
4 . نزول
5 . سس (غلیظ)
[فعل]
to dip
/dɪp/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: dipped]
[گذشته: dipped]
[گذشته کامل: dipped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کاهش یافتن
نزول پیدا کردن
1.Sales for this quarter have dipped from 38 million to 33 million.
1. فروش این بخش از 38 میلیون به 33 میلیون کاهش یافته است.
2
فرو بردن
غوطهور کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غوطه خوردن
فرو بردن
1.Dip the fish in the batter, then drop it into the hot oil.
1. ماهی را در مایه غوطهور کنید، بعد آن را در روغن داغ بیندازید.
2.She dipped her toe into the pool to see how cold it was.
2. او انگشت پایش را در (آب) استخر فرو برد تا ببیند که چقدر سرد است.
3
پایین آوردن (نور بالا هنگام رانندگی)
[اسم]
dip
/dɪp/
قابل شمارش
4
نزول
کاهش
مترادف و متضاد
fall
a sharp dip in profits
نزول شدیدی در سود
5
سس (غلیظ)
مترادف و متضاد
sauce
chips and dip
چیپس و سس
توضیحاتی در رابطه با dip
dip در این مفهوم به معنای سس غلیظی است که چیپس، بیسکویت و ... قبل از خوردن در آن فرو برده میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
dioxide
diorama
dioecious
diode
diocese
diphenylamine
diphtheria
diphthong
diploid
diploma
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان