خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جهت
2 . کارگردانی
3 . مدیریت
[اسم]
direction
/dəˈrɛkʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جهت
سمت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
امتداد
جانب
جهت
راستا
ور
سمت
سو
طرف
مترادف و متضاد
orientation
route
way
in the direction of
به سمت چیزی
Tom went off in the direction of home.
"تام" به سمت خانه حرکت کرد.
in somebody's direction
به سمت کسی
She glanced in his direction.
او به سمتش نگاه کرد.
the opposite direction
جهت مخالف
They went away in opposite directions.
آنها به جهت مخالف رفتند.
to change direction
تغییر مسیر دادن
Has the wind changed direction?
آیا باد تغییر مسیر داده است؟
2
کارگردانی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کارگردانی
1.There is some clever direction and the film is very well shot.
1. کارگردانی زیرکانه است و فیلم، بسیار خوب فیلمبرداری شدهاست.
3
مدیریت
رهبری
under somebody's direction
تحت مدیریت کسی
Under his direction, the company has doubled its profits.
تحت مدیریت او، شرکت سودش را دو برابر کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
direct flight
direct
dire
diptych
dipsomaniac
directionless
directly
director
dirndl
dirt
کلمات نزدیک
direct taxation
direct tax
direct speech
direct result
direct object
directional
directions
directive
directly
directness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان