1 . خود را درگیر کار خلاف کردن
[جمله]

dirty one's hands

/ˈdɜrti wʌnz hændz/

1 خود را درگیر کار خلاف کردن دست خود را آلوده به خلاف کردن

مترادف و متضاد get one's hands dirty soil one's hands
  • 1.Kevin dirtied his hands when he became involved in the questionable land deals.
    1. "کوین" خودش را درگیر کار خلاف کرد وقتی در معاملات مشکوک ملک و زمین شرکت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان