خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خود را درگیر کار خلاف کردن
[جمله]
dirty one's hands
/ˈdɜrti wʌnz hændz/
1
خود را درگیر کار خلاف کردن
دست خود را آلوده به خلاف کردن
مترادف و متضاد
get one's hands dirty
soil one's hands
1.Kevin dirtied his hands when he became involved in the questionable land deals.
1. "کوین" خودش را درگیر کار خلاف کرد وقتی در معاملات مشکوک ملک و زمین شرکت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
dirty old man
dirty bomb
dirty
dirt road
dirt farmer
dirty rat
dirty trick
dis
disability
disable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان