1 . بی‌احترامی 2 . بی‌احترامی کردن
[اسم]

disrespect

/ˌdɪsrɪˈspekt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌احترامی

معادل ها در دیکشنری فارسی: بی‌احترامی گستاخی
  • 1.She apologized for not responding to the letter and said she had meant no disrespect.
    1. او برای جواب ندادن به نامه عذرخواهی کرد و گفت قصد بی‌احترامی نداشته است.
[فعل]

to disrespect

/ˌdɪsrɪˈspekt/
فعل گذرا
[گذشته: disrespected] [گذشته: disrespected] [گذشته کامل: disrespected]

2 بی‌احترامی کردن توهین کردن، اهانت کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: اهانت کردن
مترادف و متضاد insult
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان