[فعل]

to disregard

/ˌdɪsrɪˈgɑrd/
فعل گذرا
[گذشته: disregarded] [گذشته: disregarded] [گذشته کامل: disregarded]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 توجه نکردن احترام نگذاشتن

مترادف و متضاد ignore
  • 1.They disregarded the no parking signs and were ticketed by the police.
    1. آنها به تابلوی پارک ممنوع توجه نکردند و پلیس آنها را جریمه کرد.
[اسم]

disregard

/ˌdɪsrɪˈgɑrd/
غیرقابل شمارش

2 بی‌اعتنایی سردی، بی‌توجهی

معادل ها در دیکشنری فارسی: چشم‌پوشی
formal
  • 1.She shows a total disregard for other people's feelings.
    1. او کاملاً نسبت به احساسات دیگر آدم‌ها بی‌اعتنایی نشان می‌دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان