خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کار خانه انجام دادن
[عبارت]
do housework
/du ˈhaʊˌswɜrk/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کار خانه انجام دادن
1.I do all the housework while he just does the dishes now and again.
1. من تمام کارهای خانه را انجام میدهم، در حالی که او هر از گاهی ظرفها را میشوید.
2.I hate doing housework.
2. من از انجام کار خانه متنفرم.
تصاویر
کلمات نزدیک
do homework
do gymnastics
do good
do for
do fair share
do i check in here for air france flight 605 to tokyo?
do in
do irreparable damage
do market research
do martial arts
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان