Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . مشکوک
2 . خطرناک
3 . مصدوم
[صفت]
dodgy
/ˈdɑːdʒi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: dodgier]
[حالت عالی: dodgiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مشکوک
شبههانگیز، شبههدار
informal
مترادف و متضاد
suspicious
1.He made a lot of money, using some very dodgy methods.
1. او با استفاده از روشهای بسیار مشکوک پول زیادی درآوردهاست.
2
خطرناک
پرخطر
informal
1.If you get into any dodgy situations, call me.
1. اگر درگیر موقعیت خطرناکی شدی، به من زنگ بزن.
3
مصدوم
آسیبدیده
informal
1.I can't play—I've got a dodgy knee.
1. من نمیتوانم بازی کنم؛ زانویم آسیبدیدهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
dodging
dodger dog
dodger blue
dodger
dodgem
dodo
dodoma
dodonaea
doe
doe-eyed
کلمات نزدیک
dodger
dodgems
dodgeball
dodge
dodecahedron
dodo
doe
doer
does he recite the holy quran at the turn of the year?
does this bus go to the train station?
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان