خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دو
2 . دو برابر
3 . بدل
4 . مسابقه دوبل (تنیس)
5 . اتاق دونفره
6 . دو برابر کردن
[صفت]
double
/ˈdʌb.əl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دو
دوبل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دوگانه
مترادف و متضاد
dual
duplex
paired
twin
single
1.The word "cool" has a double "o" in the middle.
1. واژه "cool" دو تا "o" در وسط دارد.
a double bed/room
تخت دو نفره/اتاق با تخت دو نفره
I'd like to book a double room.
من میخواهم اتاقی با تخت دو نفره رزرو کنم.
double doors
درب دو لنگه
Go through the double doors and turn left.
از آن درب دو لنگه عبور کن و بپیچ به چپ.
double espresso
اسپرسو دوبل
I ordered a double espresso.
من اسپرسو دوبل سفارش دادم.
[قید]
double
/ˈdʌb.əl/
غیرقابل مقایسه
2
دو برابر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دوبرابر
دوبل
مضاعف
مترادف و متضاد
twice
1.Our new house is double the size of the old one.
1. (اندازه) خانه جدیدمان دو برابر خانه قدیمیمان است.
[اسم]
double
/ˈdʌb.əl/
قابل شمارش
3
بدل
عین
1.She's the double of her mother.
1. او بدل [عین] مادرش است.
4
مسابقه دوبل (تنیس)
مسابقه دو به دو
5
اتاق دونفره
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اتاق دوتخته
1.Is that a single or a double you want?
1. آیا اتاق یکنفره میخواهید یا دونفره؟
[فعل]
to double
/ˈdʌb.əl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: doubled]
[گذشته: doubled]
[گذشته کامل: doubled]
صرف فعل
6
دو برابر کردن
دو برابر شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مضاعف شدن
1.Company profits have doubled since the introduction of new technology.
1. سود شرکت پس از معرفی تکنولوژی جدید دو برابر شده است.
to double something
چیزی را دو برابر کردن
Clare doubled her income overnight.
"کلر" یک شبه درآمدش را دو برابر کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
dotted note
dotted bar line
dotted
dot
dose
double back
double bar
double bass
double bassoon
double bed
کلمات نزدیک
dotty
dottle
dotterel
dotted line
dotted
double agent
double bar
double bass
double bed
double bill
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان