فعل draw به معنای "نقاشی کشیدن" به تصویر روی صفحه کاغذ کشیدن بهوسیله مداد، خودکار و ... است. دقت کنید که فرق فعل draw و paint در این است که فعل paint به معنای نقاشی کشیدن با رنگهایی است که حالت جامد نداشته باشند (مثلا گواش، آبرنگ، رنگ و روغن و ...).
2
جذب کردن
بهسمت خود کشیدن، جلب کردن
مترادف و متضاد
attract
evoke
invite
reject
repulse
to draw somebody
کسی را جذب کردن
1.
He's an excellent speaker who always draws a crowd.
1.
او یک سخنران عالی است که همیشه جمعیت را بهسمت خود جذب میکند.
2.
The movie is drawing large audiences.
2.
فیلم مخاطبان زیادی را جذب کردهاست.
to draw somebody's attention
توجه کسی را جلب کردن
Could I draw your attention to item number three on the agenda?
میتوانم توجه شما را به مورد شماره 3 صورتجلسه جلب کنم؟
to draw somebody to something
کسی را بهسمتی کشاندن
Her screams drew passers-by to the scene
جیغهای او عابران را بهسمت صحنه (جرم) کشاند.
کاربرد فعل draw به معنای جذب کردن
فعل draw به معنای "جذب کردن" یعنی افرادی را بهسمت خود کشیدن و توجه آنها را به خود جلب کردن. مثلا:
"He's an excellent speaker who always draws a crowd" (او یک سخنران عالی است که همیشه جمعیت را بهسمت خود جذب میکند.)
این فعل گاهی با ساختار draw somebody to something نیز میآید. مثلا:
".Her screams drew passers-by to the scene" (جیغهای او عابران را بهسمت صحنه (جرم) کشاند.)
1.
It was getting dark so I switched on the light and drew the curtains.
1.
هوا داشت تاریک میشد، برای همین چراغها را روشن کردم و پردهها را کشیدم.
2.
Would you please draw the curtains?
2.
لطفا پردهها را میکشی؟
کاربرد فعل draw به معنای کشیدن پرده
فعل draw در این مفهوم به کشیدن و بستن پرده و کرکره و... اشاره دارد. متضاد این فعل در این مفهوم draw back است.
مثال:
".She drew back the curtains and let the sunlight in" (او پردهها را جمع کرد و گذاشت نور خورشید به داخل بیاید.)
9
مقر آوردن
به اقرار آوردن، اعتراف کشیدن
to draw somebody about/on something
مقر آوردن کسی درباره چیزی
Spielberg refused to be drawn on his next movie.
اسپیلبرگ حاضر نشد درباره فیلم بعدیاش چیزی اقرار کند.
کاربرد فعل draw به معنای مقر آوردن
فعل draw به معنای "مقر آوردن" یعنی فردی را وادار به صحبت کردن. این فعل در این کاربرد معمولا در جملات مجهول استفاده میشود.
10
برداشت کردن (پول و ...)
دریافت کردن
مترادف و متضاد
withdraw
deposit
to draw money out (of something)
پول برداشت کردن (از جایی)
1.
Can I draw $80 out of my account?
1.
میتوانم 80 دلار از حسابم برداشت کنم؟
2.
I drew out £200.
2.
من 200 پوند برداشت کردم.
draw something (from something)
دریافت کردن چیزی (از جایی)
She went to the post office to draw her pension.
او به اداره پست رفت تا مستمریاش را دریافت کند.
to draw something on something
از جایی برداشت کردن
The check was drawn on his personal account.
چک از حساب شخصی او برداشت شده بود.
کاربرد فعل draw به معنای برداشت کردن
فعل draw به معنای "برداشت کردن" یعنی دریافت کردن پول از عابر بانک و حساب بانکی.
11
پک زدن
تنفس کردن
to draw at/on something
پک زدن
He drew thoughtfully on his pipe.
او متفکرانه پکی به پیپش زد.
to draw something in
تنفس کردن
She breathed deeply, drawing in the fresh mountain air.
او نفس عمیقی کشید و هوای تازه کوهستان را تنفس کرد.
کاربرد فعل draw به معنای پک زدن
فعل draw به معنای "پک زدن" یعنی تنفس و وارد کردن دود به وسیله سیگار کشیدن، پیپ کشیدن، قلیان و ...
[اسم]
draw
/drɔː/
قابل شمارش
12
جاذبه (فرد، رویداد و ...)
کشش
مترادف و متضاد
attraction
1.She is currently one of the biggest draws on the Irish music scene.
1.
او در حال حاضر یکی از بزرگترین جاذبههای موسیقی ایرلند است.
2.The festival is always a big draw for young people.
2.
این فستیوال (جشن)، همیشه جاذبه بزرگی برای افراد جوان است.
توضیحاتی در رابطه با اسم draw
اسم draw در این مفهوم اشاره دارد به چیزی که برای افراد بسیاری جذابیت داشته و نظر آنها را به خود جلب میکند. برای مثال یک جشنواره موسیقی، فیلم و ... .