خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیحال
[صفت]
drawn
/drɔːn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more drawn]
[حالت عالی: most drawn]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیحال
ناخوشاحوال، مریضاحوال
1.Jo looked drawn and strained after her long night’s work.
1. "جو" بعد از کار زیاد شبانه خسته و بی حال به نظر می رسید.
2.She looked very pale and drawn.
2. او خیلی رنگ پریده و ناخوش احوال به نظر می رسید.
تصاویر
کلمات نزدیک
drawl
drawing room
drawing pin
drawing pen
drawing board
drawn against
drawn to
drawn work
drawn-out
dread
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان