خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چاشنی (غذا)
2 . پانسمان
[اسم]
dressing
/ˈdres.ɪŋ/
قابل شمارش
1
چاشنی (غذا)
سس (بر روی سالاد و غذا)
مترادف و متضاد
sauce
a low-calorie dressing
سس کمکالری
2
پانسمان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پانسمان
مترادف و متضاد
bandage
1.The nurse came to change his dressing.
1. پرستار آمد تا پانسمان او را عوض کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
dresser
dressed to the nines
dressed to kill
dressed
dressage
dressing gown
dressing room
dressing table
dressing-down
dressmaker
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان