خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غرق کردن
2 . غرق شدن
[فعل]
to drown
/draʊn/
فعل گذرا
[گذشته: drowned]
[گذشته: drowned]
[گذشته کامل: drowned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
غرق کردن
1.He tried to drown a police dog.
1. او تلاش کرد یک سگ پلیس را غرق کند.
2
غرق شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غرق شدن
1.Two children drowned after falling into the river.
1. دو کودک بعد از افتادن در رودخانه، غرق شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
droves
drove
drought
dross
droshky
drown one's sorrows
drown out
drowning
drowsily
drowsiness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان