خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رنگ (مو)
2 . (مو و ...) رنگ کردن
[اسم]
dye
/daɪ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رنگ (مو)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رنگ
رنگ مو
natural/chemical/vegetable/black ... dyes
رنگهای طبیعی/شیمیایی/گیاهی/مشکی و...
Dozens of eggs were boiled in bright red dye.
چندین تخم مرغ در رنگ قرمز روشن جوشانده شدند.
[فعل]
to dye
/daɪ/
فعل گذرا
[گذشته: dyed]
[گذشته: dyed]
[گذشته کامل: dyed]
صرف فعل
2
(مو و ...) رنگ کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رنگ کردن
to dye something
چیزی را رنگ کردن
to dye fabric
پارچه رنگ کردن
to dye something + adj.
چیزی را ... رنگ کردن
She dyed her hair blonde.
او موهایش را بلوند (رنگ) کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
dyad
dwindle
dwelling house
dwelling
dwell on
dyestuff
dynamic
dynamically
dyspepsia
e
کلمات نزدیک
dwindling
dwindle
dwight
dwi
dwelling unit
dye a shirt blue
dye one's hair blonde
dyed hair
dyed-in-the-wool
dyer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان