خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کرم خاکی
[اسم]
earthworm
/ˈɜːrθwɜːrm/
قابل شمارش
1
کرم خاکی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کرم خاکی
1.Many earthworms live in our garden.
1. کرم خاکی های زیادی در باغ ما زندگی می کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
earthquake-ravaged
earthquake-prone
earthquake
earthnut
earthly
earthy
earthy smell
earwax
earwig
ease
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان