خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استراق سمع کردن
[فعل]
to eavesdrop
/ˈiːvzdrɑːp/
فعل ناگذر
[گذشته: eavesdropped]
[گذشته: eavesdropped]
[گذشته کامل: eavesdropped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
استراق سمع کردن
گوش وایستادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استراق سمع کردن
1.They caught him eavesdropping on their conversation.
1. آنها او را وقتی داشت مکالمه شان را استراق سمع می کرد گیر انداختند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
eau de cologne
eating utensil
eating place
eating house
eating apple
ebon
ebony
ec
eccentric
eccentrically
کلمات نزدیک
eaves
eau de cologne
eating habit
eating disorder
eating apple
eavesdropper
eavesdropping
ebay
ebb
ebb tide
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان