خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جزر (پس رفتن سطح آب)
2 . پایین آمدن سطح آب (جزر)
3 . فروکش کردن
[اسم]
ebb
/eb/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جزر (پس رفتن سطح آب)
[فعل]
to ebb
/eb/
فعل ناگذر
[گذشته: ebbed]
[گذشته: ebbed]
[گذشته کامل: ebbed]
صرف فعل
2
پایین آمدن سطح آب (جزر)
پس رفتن سطح آب
formal
مترادف و متضاد
go out
flow
3
فروکش کردن
رفتهرفته کم شدن
مترادف و متضاد
decrease
ebb away
1.The pain was ebbing.
1. درد داشت فروکش میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
ebay
eavesdropping
eavesdropper
eavesdrop
eaves
ebb tide
ebola
ebola fever
ebony
ebullient
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان