Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . قابلخوردن
[صفت]
edible
/ˈedəbl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more edible]
[حالت عالی: most edible]
1
قابلخوردن
خوردنی، خوراکی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خوراکی
خوردنی
ماکول
مترادف و متضاد
inedible
1.The food was barely edible.
1. غذا بهسختی قابلخوردن بود.
2.The vegetables were old but still looked edible.
2. سبزیجات کهنه بودند، اما هنوز خوردنی بهنظر میرسیدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
edgy
edging
edgeways
edge
edgar
edict
edifice
edify
edinburgh
edison
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان