1 . قابل‌خوردن
[صفت]

edible

/ˈedəbl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more edible] [حالت عالی: most edible]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قابل‌خوردن خوردنی، خوراکی

معادل ها در دیکشنری فارسی: خوراکی خوردنی ماکول
مترادف و متضاد inedible
  • 1.The food was barely edible.
    1. غذا به‌سختی قابل‌خوردن بود.
  • 2.The vegetables were old but still looked edible.
    2. سبزیجات کهنه بودند، اما هنوز خوردنی به‌نظر می‌رسیدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان