خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از بین بردن
[فعل]
to efface
/ɪˈfeɪs/
فعل گذرا
[گذشته: effaced]
[گذشته: effaced]
[گذشته کامل: effaced]
صرف فعل
1
از بین بردن
(تصویر یا خاطره) محو کردن، پاک کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
محو کردن
مترادف و متضاد
obliterate
wipe out
1.he effaced all evidence of her presence.
1. او تمام مدارک حضور او را از بین برد.
2.nothing could efface the bitter memory.
2. هیچ چیز نمی تواند این خاطره تلخ را محو کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
eet
eerily quiet
eerily
eerie
eelpout
effect
effective
effectively
effectiveness
effectual
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان