1 . کارفرما
[اسم]

employer

/ɪmˈplɔɪ.ər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کارفرما

معادل ها در دیکشنری فارسی: صاحب‌کار کارفرما ارباب
مترادف و متضاد boss director manager employee
  • 1.They're very good employers.
    1. آنها کارفرماهای خیلی خوبی هستند.
  • 2.We need a reference from your former employer.
    2. معرفی‌نامه‌ای از کارفرمای قبلی شما لازم داریم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان