خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مرکز
2 . رومرکز زمینلرزه
[اسم]
epicenter
/ˈɛpəˌsɛntər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مرکز
کانون، قطب
1.The US cannot simply assume that it will remain the epicenter of scientific research and technological innovation.
1. آمریکا به این آسانی نمیتواند فرض کند که مرکز تحقیقات علمی و نوآوریهای تکنولوژیک باقی خواهد ماند.
2
رومرکز زمینلرزه
کانون زمینلرزه، مرکز زمینلرزه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کانون زمینلرزه
تصاویر
کلمات نزدیک
epic poetry
epic
ephemeral
ephemera
epaulette
epicure
epicurean
epidemic
epidemiology
epidermis
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان