خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فوران کردن
2 . ناگهان و باشدت آغاز شدن
[فعل]
to erupt
/ɪˈrʌpt/
فعل ناگذر
[گذشته: erupted]
[گذشته: erupted]
[گذشته کامل: erupted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
فوران کردن
1.The volcano can erupt at any time.
1. آتشفشان هر لحظه ممکن است فوران کند.
2
ناگهان و باشدت آغاز شدن
ناگهان در گرفتن
1.At the end of a hot summer, violence erupted in the inner cities.
1. در پایان یک تابستان گرم، خشونت ناگهان و باشدت در مناطق مرکز شهری آغاز شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
erudition
eruditeness
eruditely
erudite
eructation
eruption
eruptive
erwin panofsky
erwin schrodinger
erwinia
کلمات نزدیک
erudition
erudite
erstwhile
erse
error message
eruption
eruptive
erythrocyte
esc
escalate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان