خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . انفجار
[اسم]
eruption
/ɪˈrʌpʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
انفجار
فوران
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انفجار
فوران
مترادف و متضاد
bursting out
1.a major volcanic eruption
1. یک انفجار آتشفشانی عظیم
تصاویر
کلمات نزدیک
erupt
erudition
erudite
erstwhile
erse
eruptive
erythrocyte
esc
escalate
escalation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان